به نام خدا

عاشقم عاشق جز وصل تو درمانش نیست

کیست زین آتش افروخته در جانش نیست؟

با که گویم که به جز دوست نبیند هرگز

آنکه اندیشه و دیدار به فرمانش نیست؟

امیدوارم این هدیه کوچک و بی ارزش را از من قبول کنی.

فکر می‌کنم یکی از همین روزها روز تولدت بوده

پس تولدت مبارک.

اگر هم اشتباه کرده باشم تازه شدیم بی حساب.

باید ببخشید چون خیلی با عجله شد.

                                                     15/12/79

از در در آمدی و من از خود به در شدم...

امروز سر نماز چشمم افتاد به دیوان حافظ. برداشتم که وقتی تسبیحاتم تموم شد یه فال بگیرم. در بین تسبیحات بودم که دیدم ناخودآگاه کتاب را باز کرده ام:

دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی...کز عکس روی او شب هجران سر آمدی
تعبیر رفت یار سفرکرده می‌رسدای کاش هر چه زودتر از در درآمدی
ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال منکز در مدام با قدح و ساغر آمدی
خوش بودی ار به خواب بدیدی دیار خویشتا یاد صحبتش سوی ما رهبر آمدی
فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دستآب خضر نصیبه اسکندر آمدی
آن عهد یاد باد که از بام و در مراهر دم پیام یار و خط دلبر آمدی
کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلممظلومی ار شبی به در داور آمدی
خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشقدریادلی بجوی دلیری سرآمدی
آن کو تو را به سنگ دلی کرد رهنمونای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی
گر دیگری به شیوه حافظ زدی رقممقبول طبع شاه هنرپرور آمدی